فراق ماه
دلم خوش بود به یاری وفادار فروغم بود چون ماهی شب تار
به یک باره فرو شد ماه تابان زفقدانش جهانم شد اسف بار
نمی دانم کنون روز است یا شب عزادارم عزا دارم عزا دار
دکتر نادر نوری آذر 96
چو نوزادی که به جبر از زهدان جهید
جهان هم ناله کرد و آمد پدید
فغانی از ازل اندر هر ذره است
که هستی زهر جبر است و باید چشید
دکتر نادر نوری آذر 96
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری golalinoory.blog.ir
بشرمهمان زمان ساقی اجل زهر
نشسته در کنار سفره ی دهر
چَرد غافل کُند انبان از آن خوان
سرانجامش دهد ساقی از آن زهر
دکتر نادر نوری آذر 96